گزاره های مرکزی
مدل تفکر تدریجی
اقتضاء دوران ما این است که تکنولوژی ای برای تولید علم و تصمیم گیری آگاهانه و عمیق ایجاد کرد. این تکنولوژی تحصیل، «مدل تفکر تدریجی» است. یکی از آسیب های مهم مدرنیته سرعت و کمیت گرایی است. همین مسئله باعث شده تا در روندهای آموزشی، تفکر جایگاهش را به حفظ و انبارکردن اطلاعات دهد. نتیجه ی این رویه، نبود فهم عمیق نسبت به مسائل و در نتیجه ی آن مصرف کننده شدن افراد است. یعنی ما دیگر انسان های مولد نخواهیم داشت و جریان قاطبه مصرف کننده خواهند شد.
طلبه به تدریج با «ثبت و غافل نشدن» از نتایج پیشین تفکری اش میتواند گام به گام پیش رفته و به تفکر در فضاهای عمیق تر و ریشهای تری وارد شود. یعنی این که به تدریج با پژوهش و تفکر تدریجی، بفهمیم دقیقاً چه موضوعاتی با مسئله ما درگیر است؟ چه زیرساختهایی نیاز داریم و برویم کسب کنیم؛ و… کم کم یک نظام اندیشه ایجاد شود.
همچنین «تراکم» آیات که بالاترین ابزار یقین ساز است، با تدریج رخ میدهد، به شرط آن که در دیدن هر آیه جدید از آیات پیشین «غافل» نشده و قدرت ایجاد تراکم آیات داشته باشد. این تفکر تدریجی در طول مدت سیر «علم و عمل»، همراه طلبه خواهد بود و به عنوان اصلی ترین ابزار ساخت «نظام اندیشه و عقلانیت» صحیح برای او به کار خواهد آمد. لذا با توجه به نکاتی که در منطق هدایت بیان شد، نمیتوان توصیه کرد طلبه مدتی را صرفاً درس «بخواند و تلقی کند»، و سپس آن را کنار گذاشته و به تفکر و تولید روی آورد.
باید توجه کرد که مطابق اصل عمل به علوم، تفکر و تولید علم در مسیر تحصیل «محتوای آموزشی را نیز تعیین میکند». گزاره حاصل از تراکم آیات میتواند حاکی از وجوب تحصیل یک علم جدید یا عدم نیاز به تحصیل علم دیگری باشد که مسیر تحصیل را در ادامه تغییر داده و تعیین کند.
تفکر تدریجی برای عدم غفلت از آیات و ایجاد تراکم آیات، همچنین تفکر در لوازم دانسته ها و تولید نظام اندیشه، خود به خود رفتن به سمت نوشتن و پژوهش را ایجاد میکند.
مسئله محوری و نه درس محوری
افراد یا با «مسئله» وارد حوزه میشوند که جست و جوی راه حل، آنان را به حوزه کشانده است؛ و یا مسئله ندارند که دغدغه «پیگیری عمل به علم» برای آنان مسئله خواهد ساخت. این مسئله ها موضوعیت داشته و ساختارها و واحدهای درسی، نسبت به حلّ آن طریقیت دارند. طلبه در مسیر حل مسئله، طی طریق میکند و هم مسئله و هم راه حل ها را تعمیق میکند؛ و با تفکر تدریجی از جستجوی حل عمیق یک مسئله به لایههای عمیق تر اندیشه میرسد. البته چه بسا مسئله اش را نیز در این مسیر بارها عوض کند و دغدغههای عمیق خود را که ناخودآگاه در امثال این مسئله جلوه کرده بود، بازیابد و پیگیری کند. اگر درس ها در دوره تخصصی محور شود، علمهای بی عمل وارد خواهد شد. متاسفانه آنچیزی که ملاحظه میشود این است که حتی طلاب پیش رو و پیشتاز هم رویه شان این است که در کلاس فقه جزوه ی فقه خود را تکمیل کنند و در کلاس اصول جزوه ی اصول خود را و هکذا، و متاسفانه بدین گونه نیستند که با مسائل علمی خود چه محتوایی و چه روشی زیست کنند و از بستر کلاس ها و مباحثات و مطالعات مختلف برای پیش بردن حل مسئله ی خود بهره ببرند.
این نکته، تکثر مسیر ها و تاکید بر هویت «گروه طبیعی و حقیقی» به جای هویتهایی همچون «دوره» را نتیجه میدهد. گروه ها خود متناسب با مسیرشان طراحی درسی نیز میکنند؛ که البته مورد مشورت جدی مشاوران و مدرسه قرار میگیرد.
سیر مقالات و نگاشته ها و عملیاتهای هر گروه در مسیر انتخاب یک نظام اندیشه و نظری اجتهادی در مورد راه حل ها و مسئله ها و اولویت بندی آنهاست. صِرف تقریر درس خارج، خروجی مناسبی برای دوره تخصصی نیست. طی مسیر در رساندن اجتهادی مسائل به پاسخ ها، آن هم اجتهادی که عمیقاً مبانی خود را انتخاب کرده باشد خروجی است.
اهمیت سلوک بر مبنای «عقلانیت تولید شده» و پیوسته بارورتر کردن آن
پیشرفت در مسیر فهم و عمل، با بارورتر کردن عقلانیت و نظام اندیشه انجام میشود. پیوسته گروه، عقلانیت خود را «در طول مسیر عمل» قوی تر میکند و مسائل بعدی را عمیق تر و سریع تر حل میکند.
منظور از عقلانیت و نظام اندیشه، صرفاً دانشهای دینی بنیادین نیست. بلکه دین در لایه راهبردی و گامهای پیش رو به صورت واقعی سخن میگوید و عقلانیت اجرا و راهبری دینی در صحنه تبدیل به «تجربه» فهم دینی خواهد شد که نیازمند «مستند سازی، بحث و تدقیق» است و آن را عقلانیت مینامیم. شاید بتوان گفت بحث مدیریت دانش که تلاشی برای مستندسازی و بازآوری و بازتحلیل اطلاعات و طبقه بندی و اولویت بندی آنها میباشد تلاشی است در راستای ارتقاء عقلانیت.
علاوه بر مباحث محتوایی که قسمت عمده ی عقلانیت یا نظام اندیشه ی دینی را تشکیل میدهد، اصول و روش هایی که از آنها در فرآیند ها استفاده میشود هم ذیل عقلانیت دسته بندی میشود.
قرآن کتاب محوری و جاوید دین و روایات در ذیل آن
از اولین محکماتی که در مواجهه با معارف دینی وجود دارد، «خواندن یک دور قرآن کریم» است که نه برای هر مسلمان، بلکه بر هر کسی که بخواهد در مورد حقیقت اسلام قضاوت کند واجب است. خواندن به معنای «فهم ارتباطی از اولین لایه عرفی معنای متن قرآن» است که اصطلاحاً آن را «تدبر درون سورهای و بین سورهای» مینامیم. مطابق یکی از اصول نظام اندیشه دینی که حاصل بیانات متراکم روایی و قرآنی است، معصومین ع ثقلی موازی قرآن بوده و قرآن ناطقند؛ لذا تمام رفتارها و بیاناتشان که حاصل عقلانیت آن بزرگواران است، مطابق قرآن و ذیل آن است. هر سخنی که معصوم ع میگوید گویا در آن موقعیت اگر قرآن به نطق در میآمد چنین میگفت. لذا عملاً رفتارها و بیانات معصومین ع را میتوان «اجرای قرآن» دانست. و لذا بررسی نحوه سیاستگذاری و رفتار ائمه ع ذیل قرآن و مستند سازی آن به این کتاب، میتواند ابزار آشنایی کارآمدی برای یادگیری اجرای قرآن باشد؛ که مطابق پیش فرض اول، همان وظیفه ورثه انبیاء است.
لذا اجرا و اقامه قرآن مرادف اجرای اسلام است و روایات و رفتارهای معصومین ع ، صورت مجسم چنین اجرایی است. گویا قرآن در موقعیت معصوم ع ایراد سخن و انجام عمل کرده است. این نوع نگرش به جایگاه قرآن و روایات را «ذیلیت روایات نسبت به قرآن» مینامیم که بسیار به نظام اندیشه و همچنین روند تحصیلی جهت میدهد.
کار جمعی و پیوستار نیروی انسانی
«ارتباط کاملاً عمیق و اجتهادی با دین» در کنارِ «درگیری کامل با صحنه و پیگیری عمل به گزارههای تولید شده»، به صورت توأمان در این طرح موضوعیت دار و محوری هستند. هر دو نیز مورد تدقیق، گفتگو و بررسی قرار میگیرند تا تبدیل به «نرم افزار موجود در کل فضای علمی» برای حل دینی مسائل انقلاب اسلامیگردند. درگیر شدن در تمام این جبهه ها طبیعتاً از یک انسان بر نمیآید. در حالی که این جبهه ها مطابق منطق «علم و عمل»، به صورت پلکانی به یکدیگر وابسته اند. راه حلّ این مهم در «کار گروهی و جمعی» است به طوری که هویت این گروه واقعی بوده و «انسانی برآیند» با نظام اندیشه واحد حاکم بر آن که هویت سازی میکند، و همچنین با استعدادها و تواناییهای گوناگون که در اعضای گروه توزیع شده.
مطابق اصل صف محوری و تنُک بودن ساختارهای مرکزی در مدیریت اسلامی، عمده عضویت ها و جذب افراد به «هویت» گروه ها در فراز و نشیب سیر پیشرفت علم و عمل رخ میدهد. فقط باید در گروه ها به تشکیل عمیق هویت واحد توجه جدی گردد و این به مثابه گفتمان فضا شود.
بدین گونه، گروه قاعدتاً کوچکترین واحد تشکیل دهنده یک دوره تخصصی است.
شکل دادن هویت جمعی:
در گروه، صرفاً کارها هدف نیست. بلکه نیروی انسانی نیز از مهمترین اهداف است. اصلی ترین عامل همکاری نه صرفاً دستور پذیری یا جایگاه ساختاری یا وجه مالی است، بلکه نصب چنان هویت و نظام اندیشهای است که بر سر نسخه پیشنهادی آن بتوانند به تفاهم رسیده و به صورت یدی واحد کار کنند.
در دوره تخصصی به التزام عمق مورد نیاز، هویتهای عمیقی در نحوه تحول و پاسخگویی به مسائل نظام و اجرا و تحقق آن و… باید به وجود آید و سپس تقسیم وظائف میان استعدادهای متفاوت از تبلیغ تا تئوری و راهبری و … مطابق این «حرفِ تولید شده» انجام شود. اما هر کدام از اعضا چه در فرایند جذب و چه در ادامه، قسمت زیادی از عقلانیت گروه را باید عمیقاً دریافت کند، حداقل تا جایی که تمایز آن با کارهای غیر مشابه دیگر را دریافت کرده و با این کار همکاری کند.
وصف راهبری، جامعیت در صورت نیاز، و… برای جمع است
راهبری حوزه تحولی به معنای راهبر بودن تمام افراد با تمام استعدادها نیست. بلکه گروه ها و هویت ها، میتوانند بر اساس «حرف تولید شده از دین» آرایشی از نیروهای انسانی مطابق استعدادها ایجاد کنند از نظری تا عملی و تبلیغی و … که دامنه اش حتی ممکن است پس از مدتی به بیرون از فضای حوزوی نیز کشیده شود. مهم این است که این مدل ها در فضایی کم حاشیه و سالم، بر سر «اقامه دین در مسائل انقلاب اسلامی» رقابت کنند.
توجه به واقعیت تفاوت ها و اختلاف سلیقه ها و استعدادها؛ در یک «هویت و عقلانیت واحد»
برخی افراد عملی عملی اند و برخی علمی علمی. باید برنامه ریزی به نحوی صورت گیرد که هر کدام در جای خودشان قرار بگیرند، هر چند که هیچ یک نباید در یک زمینه ضعیف و سست بار بیایند. هم آدم علمی علمی باید کارهایی در زمینه ی عملیات انجام دهد تا فهم مشترکی برایش بوجود بیاید، هم آدم عملی عملی باید در زمینه ی تحصیلی و حتی پژوهشی حداقل هایی را انجام دهد تا هویت علمی و طلبگی خود را از دست ندهد. البته در آوردن این پیوستار نیروی انسانی کار سخت و طاقت فرسایی است که الحمدلله میتوانیم ادعا کنیم تا حد خوبی در پروژه ی مدرسه ی شهید چمران و همچنین پروژه ی پیاده کردن مدل امام و امت در مساجد توانستیم آن را پیش ببریم.
انعطاف و توجه به فضاهای فردی: مشترک بودن قسمتی از برنامه ها، که «ارتباط لایهای، ولی جدی و عمیق» را نتیجه میدهد.
یک گروه بودن به معنای مشترک بودن همه برنامههای افراد نیست. در مراحل مختلف رشد یک گروه یا هویت، میزان متفاوتی از برنامههای مشترک نیاز است. کارها نیز طبعاً تقسیم شده و حتی ممکن است هر کسی در راستای هویت گروه و در راستای تحقق هدف آن، کار مستقلی را در قسمتی از وقت شروع کند.
طبعاً این نکته در طراحی برنامههای مشترک بسیار تاثیرگذار است به نحوی که فعالیتهای مستقل افراد نیز حتی الامکان بیرون از هویت واحد قرار نگیرد.
شکستن نظامات تحصیلیِ تحمیلی و صرفاً حرکت بر اساس محکمات و بهینه کردن برنامه ها
یکی از موانع اصلی در مسیر طراحی نظام های آموزشی، پیش فرضهای حاکم بر اذهان طراحان نظام های آموزشی است. پیش فرضهایی که اغلب به هیچ مبنای متقن و محکمی هم اتصال ندارند. برای تحول بنیادین، این پیش فرضها را کنار می گذاریم و با توجه به اهداف (مثلا تربیت راهبری که بتواند بر اساس دین راهبری کند) و بر اساس محکمات، دست به طراحی و اجرا می زنیم. در مسیر عمل به محکمات، از یک سو افراد به تندروی نمیافتند چون یقین را پیروی میکنند و با مشورت ها و… لوازم یقینیات و دامنههای مشکوک را به خوبی تمییز میدهند. از سوی دیگر نیز ساختارها و برنامههای ناهمخوان با یقینیات را کنار خواهند زد.
به نظر میرسد طراحی متمرکز برای همه اعضا و همه گروه ها در برنامههای علمی، کلاس ها، عملیات و… بلندتر از قد فکری خاصی را تحمل نمیکند در حالی که گروه ها نیاز به قدهای فکری و بازوهای عملیاتی بلندی دارند.
اگر هم برنامهای به نحو تسهیل گرانه برای گروه ها طراحی شد، گروههایی که در مسیر علم و عمل خود از آن استفاده میکنند با توجه به رفع آفاتی همچون اهمال کاری، حتماً در آن شرکت خواهند کرد.
البته طبیعتاً این نافی حداقل برنامههای اجباری مشترک جهت حفظ حداقل هویت مشترک در کل فضا نیست.
توجه به فضای سلوک در دل اجتماع
یک حرکت وسیع در جهت فقه تحقق، نیاز به ظرف های وسیعی هم دارد. زمانی که می گوییم همان کسی که نظریه می دهد، خودش باید در دل اجرا هم باشد و ساختارها را راهبری کند، باید آن قدر از جهت شخصیتی رشد کرده باشد که آمادگی مواجهه با پیچیدگی های اجتماعی و راهبردی موجود را داشته باشد.
الف: سلوک اخلاقیِ جمعی:
هویت جمعی، نیاز به «سلوک جمعی» و تشکیل فضای اخوت اسلامی نیز دارد. استفاده از ابزارهایی همچون تواصی، برنامه ریزی سلوکی، و… متناسب چنین جمعی است. چه بسیار جلسات همفکری برای مرور محکمات و لوازم آن و کمک به عمل کردن به آنها انجام شد تا علاوه بر افزایش دقت، قدرت سلوک هر فرد نیز مضاعف گردد.
ب: سلوک با همه اعمال:
جدا از معنای مصطلح سلوک که در عرض دیگر حوزههای علم و عمل قرار می گیرد، میتوان مفهوم جامع سلوک (فرایند هدایت شدن) را نیز تعریف کرد: «پیشرفت در مسیر عمل به علم و در نتیجه، کسب علم جدید (که خداوند تضمین کرده) و همین طور گام به گام جلو رفتن در مسیر هدایت». سلوک در متن قرآنی به عنوان چارچوب اسلام، عمدتاً از این جنس بوده و در تار و پود عمل به وظائف گوناگون در زندگی، و در جهاد روز و مناجات شب سالک مجاهد رخ میدهد.
به عبارت دیگر: به همه علوم باید عمل کرد. عمل گاهی مربوط به درون نفس فرد می شود که سلوک مصطلح را تشکیل می دهد، و گاهی به بیرون نفس مربوط می شود که پیگیری آن، اثرات بسیاری در نفس سالک دارد و تربیت نفس اصلی در این تکاپو رخ می دهد.
مشخص بودن نسبت حرکت با فضای عینیت انقلاب اسلامی
طبعاً وقتی عملیات واقعی است و هویت نیز عمیق و مستند به دین، نسبت حرکت کاملاً با فضای عینیت انقلاب اسلامی و تحول مطلوب مطابق نظر اسلام در آن روشن خواهد بود و پیوسته عمیقتر نیز می گردد. در سیر تفکر تدریجی میان علم و عمل، اندیشیدن در مورد عینیت انقلاب اسلامی پیوسته عمیقتر خواهد شد تا نقاط مناسب برای شروع «عملیات در راستای آرمانهای انقلاب اسلامی»، از دین استنباط و اجرا گردد. برای رسیدن به این مرحله، نسبت به نقشه کلان حرکت انقلاب اسلامی، هویت انقلاب اسلامی، و… به تدریج درک عمیق و طراحی ایجاد میشود، که این مسئله های راهبری است. راهبر کسی است که در فرایند پیگیری تحقق، «به اینگونه مسائل و تأثیرات آن در حرکت انقلاب» میاندیشد.
رهبری سالهاست که از حوزه، نقشه ای برای پیشرفت و پاسخ به سوالات فوق الذکر را طلب کردهاند که به دلیل نرسیدن، آن را به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت سپردند که آن نیز متحمل شکست شد.
وقتی گروهی میخواهد در زمین انقلاب اسلامی عرصه ای را راهبری کند، یا باید طرحی راهبردی برای کل صحنه های انقلاب اسلامی متخذ از دین داشته باشد و نسبت عرصه ی خود را با آن مشخص کند (امر دشواری که سال ها حوزه از طراحی آن سر باز زده است) یا با نقشه ها و طراحی های موجود توسط ولی امر مثل ۵ مرحله ی تمدن سازی اسلامی و بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی نسبتی مشخص بگیرد.
محدود نشدن به افرازهای موجود، و تقویت نگاه درجه دو و کلان(کل نگری)
در دوران کنونی، برای طی مسیر از دامنههای شک به سمت یقین در نظام اندیشه و ایجاد تحول، طبیعتاً نیاز به بررسی های درجه دو با دامنه های نسبتاً وسیع، بررسی سیر تغییر مکاتب مختلف علمی و تحولی، و… از این قبیل است که نگاه های درجه دو و کلان نگر به بررسی های جزئی از ابزارهای آن هستند. نگاه های نظام مند، منسجم، نسبتاً همه جانبه، قبل از نگاه های جزئی در فروعات ریز یک مکتب نیاز است و به کار برگزیدن آن می آید. زیرا کار با جزئیات یک نظام به معنای پذیرفتن آن است.
برای مثال یکی از امور تاثیرگذار، «فهرست تخصص ها» و افرازهای علمی ناشی از آن است که پذیرفتن آن تقسیم، قدرت تفکر در مورد بسیاری از راهبردهای میان رشته ای اسلام را می گیرد، و بلکه اساساً رشته و تخصص به گونه دیگری باید تعریف شود تا اندیشه عمیق در پاسخگویی به مسائل انقلاب اسلامی و اجرای آن، هرچه بهینه تر رخ دهد.
یکی از آسیبهای مهم دوره مدرن، نگاه اتمیستی به پدیده ها در عالم بوده و هست. نگاهی که در نتیجه ی آن، تمام سیستم ها و ساختارها و حتی علوم تجزیه شده و گسستی بزرگ در ارکان تمدنی پدید آمده است. برای مثال، آنچه در گذشته به عنوان حکیم بود و مجموعه ای از فقه و طب و علوم را می دانست و با آن حکم می کرد، تبدیل شد به پزشک فوق تخصص دست یا چشم که تنها همین پدیده ی جزئی را می بیند و تحلیل می کند. حتی ارتباط آن را با دیگر پدیده ها نمی فهمد و نمیتوان د تحلیل کند. این اتفاق در فقه هم به مرور رخ داد. یعنی فقیه آن قدر جزء نگر و تخصصی گرا شد، که دیگر نگاه کلامی، تاریخی، فلسفی، عرفانی و … حذف شد و عملا اصول حاکم بر تمام روند فقهی شد. آن هم اصولی که با همان نگاه جزء نگر طراحی شده بود. نه اصول و فقه مقاصدی و مصالح نگر.
در مقابل این آسیب، نگاهی جدید که برگرفته از ساختارهای سنتی بود، شکل گرفت که در مدل های آموزشی نوین دنیا به آن ترکیب گرایی می گویند. یعنی شما برای اینکه بتوانی نگاه جامع داشته باشی، باید با پدیده ها ترکیبی برخورد کنی.
اول از همه ساختار گروه باید ترکیبی باشد. ترکیبی از توانایی های مختلف و استعدادهای متفاوت در گروه! در عملیات نمی شود این کار را کرد. آدمهای عملیات باید برای آن کار باشند و توانش را داشته باشند. ولی در گروه میشود آدمهای نظری نظری و آدمهای عملی عملی و آدمهایی بین این دو طیف را کنار هم جمع کرد و از برآیند حرکت اینها علم و عمل را محقق کرد. این ترکیب سازنده است.
در نتیجه ی این ترکیب، ترکیبی از پروژه های نظری و عملی تجمیع شد. پروژه هایی که از قبل شروع شده بود و در شکل جدید، گروه یک حرکت هم افزا را رقم زد.
پروژه مجتمع آموزشی شهید چمران و حرکت اجتماعی چمرانیها، مسجد ساعت، مسجد ۵تن آل عبا و مسجد امام حسین ع از یک طرف فضاهای عملی بودند که فرصت مطالعه ی عملیات و راهبری را به گروه میدادند، از طرف دیگر مطالعات نظری در حوزه ی قرآن و روش استظهار، الگوریتم اجتهاد، اصولنا و روش شناسی فقه نظام، ابزارهای لازم برای تولید علم را پدید می آوردند.