• مرکز راهبری برهان

    به مثابه راهکاری برای گام دوم انقلاب در عرصه حوزوی

مرکز راهبری برهان، به مثابه راهکاری برای گام دوم انقلاب در عرصه حوزوی

نسبت گام دوم و روحانیت:

ورود جوانان به عرصه اداره جامعه مطابق معیارهای انقلاب اسلامی، بخش گسترده ای از بیانیه گام دوم رهبر انقلاب را به خود اختصاص داده است. در کنار بیانات قبل و بعد از آن در مورد جوانان، جلسات پرتعداد رهبری با جوانان وارد شده به حوزه های گوناگون انقلاب را نیز می توان در همین راستا دانست. جلساتی که با افراد و گروه های «متخصص و فعال» فرهنگی، اندیشکده ای، علمی، دانشگاهی، اقتصادی، راهبردی، و… برگزار می شد و رهبری سعی در شناخت ظرفیت موجود در این حرکات جدید داشت و جسته گریخته خبرهایش می رسید. نتیجه واضح بود: تکیه به ورود آنان برای حل مشکلات متراکم کشور. فرمان ورود جوانان به دنیای «عملیات و اداره» کشور صادر شده بود و لذا سخن از ورود آنان، حرفی برای افق های طولانی مدت به نظر نمی رسد.

در این میان نقش طلبه انقلابی به عنوان عضوی از جامعه جوان انقلابی نیز باید مشخص گردد. مدت هاست که رهبری از حوزه به معنای متعارفش، مانند گذشته طرح درخواست نمی کنند؛ بلکه پس از بارها درخواست و سپس هشدار انزوا به حوزه ها و سپس مدتی سکوت، روی به جوانان و طلاب حوزه آورده و از آنان خواستند که «حوزه خود را با مبارزه تاسیس کنند».

« شما انتقادهایی به حوزه دارید -حالا یا حوزه‌ی تهران یا کلّاً حوزه‌ی علمیّه- خیلی خب! این حوزه‌ای که شما میخواهید و به قول شما الان وجود ندارد، این را شما به وجود بیاورید. حوزه را اراده‌ی شما و خواست شما به وجود می‌آورد؛ بله، شما آن جایگاه مدیریتی و پشتیبانی‌های منابع مالی‌ را ندارید که بخواهید مثلاً یک تصمیمی بگیرید و فوراً عمل بکنید؛ امّا تحقّق خواسته‌های مطلوب، صرفاً با داشتن یک مدیریّت و داشتن منابع مالی به دست نمی‌آید، حتّی گاهی با داشتن آنها [هم] به دست نمی‌آید؛ چیز دیگری لازم است. آن چیز دیگر همان است که شما دارید: انگیزه، میل، وضوحِ مطلوب و غایت مورد نظر؛ اینها لازم است. و باید مبارزه کرد؛ بدون مبارزه هیچ چیز به دست نمی‌آید، این حوزه‌ی مطلوب را هم باید با مبارزه به دست آورد. البتّه معنای مبارزه، [گفتنِ] «زنده باد مرده باد» نیست، معنایش مبارزه‌ی سیاسی نیست؛ [مبارزه] یعنی تلاش، مجاهدت، گفتن، فکر کردن، همفکری کردن، متشکّل شدن. بنابراین، این حوزه را شما درست کنید. البتّه ما وظیفه داریم کمک کنیم به شما؛ آقایان مدیران حوزه وظیفه دارند تسهیل کنند کارها را؛ امّا آنچه باید در آینده به ‌وجود بیاید، سنگینیِ بارِ مسئولیّتِ آن را بر دوش خودتان احساس کنید. شما هستید که باید این کارها را انجام بدهید؛ حالا ممکن است ده سال دیگر، پنج ‌سال دیگر، پانزده سال دیگر نوبت شما بشود که نقش ایفا کنید؛ به‌هرحال این کار خواهد شد و شما هستید که میتوانید اقدام کنید و کار کنید. این‌هم یک نکته. ( بیانات در جمع طلاب تهران ۹۶٫۶٫۶)

قرار نگرفتن حوزه به عنوان یک عضو مهم اداره کشور در جایگاه خود، کلّ حرکت را تا مدتی بسیار کند می نماید. این بار رهبری تلاش هایی کرد تا بار این کم کاری را نیز –به مانند بسیار کم کاری های دیگر- در حد توان خود به دوش کشد؛ و پیگیری تجربه‌ی کاشت حوزه هایی زیر نظر فضلای جوان و انقلابی کلید خورد.

تجربه دوم، تأسیس مرکز الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت بود که سخنان متفاوت رهبری در جلسات سالانه ی آن، انتظار ایشان از مرکز در پر کردن آن نقش خالی مانده را نشان می داد. اما روند رو به افول واکنش های رهبری به اسناد و خروجی های مرکز نشان داد این حرکت اگر شکست هم نخورده باشد، ظاهراً تبدیل به پروژه ای بلند مدت شد که بعید است به گام دوم انقلاب برسد.

مشکات، گامی به سمت حوزه مطلوب:

در راستای تجربه اول، مدرسه مشکات با هدف نزدیک شدن به حوزه علمیه مطلوب و رسیدن به هویت و جایگاه ساختاری صحیح روحانیت در اقامه دین تاسیس شد. طبعاً این روحانیت در مسیر تحصیلی خود باید تغییراتی می داد و با نصوص و تراث هرچه بیشتر و بهینه تر آشنا می شد که تغییر برنامه های درسی به دنبال این هدف بود. اما پس از تحصیل نوبت به ایجاد مدل مطلوبی از «دوران تخصص» و ثمردهی، و ارتباط با صحنه واقعی اقامه اسلام می رسد که مسائل مختلفی از نحوه تحصیل تا فرایند گره خوردن به عملیات، نوع عملیات ها و ساختار مناسب آن و … در آن مطرح می شود. در این راستا دوره تخصصی مشکات تلاش خود را در ایجاد فضای مناسب تحصیل تخصصی به کار برد تا ساختاری مناسب تر برای رشد ایده پردازی گروه های مختلف در این مسیر جدید و نا آشنا در عین استحکام آن ایجاد کند. لذا طراحی و تدوین مسیر گروه در مشورت با اساتید، به خود گروه ها سپرده شده و معیارهایی برای سنجش برنامه های تحصیلی تدوین گشت و قسمت های ثابتی هم در این برنامه ها تدارک دیده شد.

«عملیات» گروه های تخصصی حوزوی:

در قسمت عملیات -از نقطه تعریف پروژه تا اقامه عملی اسلام- خلأ عمیق تری نسبت به حوزه تحصیل و حتی پژوهش وجود داشت. به نظر می رسید اداره گروهی و غیر متمرکز پروژه ها در گروه ها و مدل ها و عرصه های مختلف، در عین حفظ نظارت و حمایت متمرکز، بهینه ترین ساختاری است که در فضایی از رقابت و صمیمیت می تواند مسیر جدید عملیات تخصصی طلبگی را روشن نماید.

خلأی که بسیار حس می شود نبود «مدل و الگویی از نحوه اتصال طلبه به عملیات دینی» است. طلبه را راحت می توان با تحریک انقلابی گری و احساس حماسی، به سمت تحرک انقلابی «انگیزاند» که حتما کار درستی هم هست. اما مادام که مسیرهایی برای تبدیل این تحریک به تحرک باز نشده باشد، انگیزه افزون در بیشتر موارد یا به مدل های تکراری و بی اولویت بدل خواهد شد و یا به بی انگیزگی و سرخوردگی. انکار نمی کنیم که انگیزه دهی در جبهه ای از جوانان می تواند موجب شکستن سدّ نبودِ الگو و مدل، در بعضی نقاط در دسترس‌تر گردد؛ اما عدم حمایت و هویت دهی به این حرکات در میان یک حرکت جمعی می تواند تمام آن الگوها را در نطفه خفه کرده و یا ناقص و «تبدیل نشده به الگو» باقی بگذارد.

در این راستا حرکت مشکات تلاش میکند «فضایی آزاد» برای شکل گیری گروه ها و مدل های مختلف عملیات دینی پدید آورد. لذا در عین نظارت بر عملیات ها، از مسیر خاص تعریف شده توسط هر گروه حمایت به عمل می آورد. طبیعتاً گروه های متقارب نیز در این فضا می توانند دسته های مختلفی را شکل دهند که در قالب «جریان های طلبگی» در امتداد دوره تخصصی به صورت متشکل تری حمایت و… را جذب کند. طبعاً این جریان ها به صورت تعینی در اثر همکاری و تراکم تجارب همین گروه ها، یا به صورت تعیینی در امتداد مرکز تخصصی ساخته می شوند که از جمله آنها مرکز راهبری برهان است.

با توجه به توضیح فوق، دو گونه نهاد واسطه ای برای حمایت و شبکه سازی از گروه های عملیاتی قابل تصویر است: نهادهایی که دغدغه هویت خاصی از میان ایده ها و گروه های مختلف نداشته و راهکارشان جهت باز کردن مسیر جدید، حمایت از ایده ها و گروه های مختلف است تا مسیرهای مختلفی باز شود. این گونه نهادی می تواند به مناسبت تفاوت های ماموریتی یا اقتضائی متعدد گردد.

نوع دیگری از نهاد نیز می تواند حاصل اجتماع گروه ها حول یک هویت و مسیر واحد در راستای عملیات دینی باشد؛ که طبعاً دغدغه بازتولید هویت خود را داشته و به جزئیات بیشتری از هویت نیروی انسانی تا گروه سازی به معنای واقعی حول این هویت واحد خواهد پرداخت. به عبارتی این نوع نهاد روح جمعی و تعینی گروه های متقارب برای هم افزایی در ایجاد الگویی خاص است؛ و طبیعتاً چنین نهادهایی می توانند به تعداد خوشه های گروهی موجود در فضا –علاوه بر اقتضائات اجرایی- متعدد گردند.

در مشکات هر دو نوع نهاد واسط به صورت اقتضائی تولید شده است. بدیهی است بسیاری از تمایزات بر مبنای اقتضائات رخ می دهد و لذا حتی نهادهای تعینی متمایز میان گروه ها می توانند هویتی نزدیک یا یکسان داشته باشند. به عبارت دیگر مشکات «فضایی»بهینه از همکاری ایجاد نموده که حمایتگری متمرکز در آن فضا عنصری غیر ذاتی و موقتی است و لذا گروه ها می توانند به سمت بهینه کردن اقتضائات عملیاتی حرکت کنند.

ابعاد هویتی مرکز راهبری برهان:

برهان از گونه دوم محسوب شده و به دنبال هویت واحد و نهادینه شده در نیروی انسانی خود می باشد. در ادامه تلاش میشود اشاره ای گذرا به برخی از ابعاد هویتی برهان صورت گیرد.

۱-استناد به دین

اولین دغدغه در این مسیر، واقعی کردن دو مؤلفه «عمیقاً دینی»-اجتهادی- بودن و «عملیات» بودن یک «عملیات دینی» است.

حفظ استناد به دین در عملیات سختی ها و پیچیدگی های مختلفی دارد. رهبری انقلاب در نشست الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت فرمودند که ما هنوز داریم با «سعی و خطا» حکومت می کنیم و نتوانستیم نقشه راه دینی حرکت انقلاب را شکل بدهیم. وقتی میگوییم الگوی ایرانی – اسلامی، یعنی یک نقشه‌ی جامع. بدون نقشه‌ی جامع، دچار سردرگمی خواهیم شد؛ همچنان‌که در طول این سی سال، به حرکتهای هفت و هشتی، بی‌هدف و زیگزاگ مبتلا بودیم و به این در و آن در زدیم. گاهی یک حرکتی را انجام دادیم، بعد گاهی ضدّ آن حرکت و متناقض با آن را -هم در زمینه‌ی فرهنگ، هم در زمینه‌ی اقتصاد و در زمینه‌های گوناگون- انجام دادیم!  این به‌خاطر این است که یک نقشه‌ی جامع وجود نداشته است. این الگو، نقشه‌ی جامع است؛ به ما میگوید که به کدام طرف، به کدام سمت، برای کدام هدف داریم حرکت میکنیم …( بیانات در نشست الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت   ۱۳۸۹/۰۹/۱۰)

در این سی سال، در موارد زیادی کارمان عبارت بود از آزمون و خطا؛ چه در آن دهه‌ی اول با گرایشی که آن روز وجود داشت – که بعضی از دوستان اشاره کردند – چه بعد، نقطه‌ی مقابل در دهه‌ی دوم و در خلال اینها، روشها و رویکردهای گوناگونی دیده شده. دیگر صلاح نیست ما اینجور عمل کنیم. باید بنشینیم روشهای متقن و مبتنی بر تعاریف متقن را پیدا کنیم، تشخیص بدهیم، روی آنها مستقر شویم و حرکت کنیم. (بیانات در نشست الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت  ۱۳۹۰/۰۲/۲۷)

طبیعتا این کاستی و نقص اولا متوجه حوزات علمیه است که به وظیفه ی ذاتی خود برای اصطیاد «نقشه راه اسلامی انقلاب» عمل نکرده اند و ضرورت تحولی بنیادین که موجب باز شدن مسیر ها و هویت های جدیدی در حوزات را پدید می آورد را بیش از پیش نشان میدهد.

بررسی تجارب تحولی دیگر نهاد علمی کشور میتواند برای ارتقای فضای حوزه های علمیه سودمند باشد. در چند سال اخیر در محیط دانشگاهی جریان اندیشکده ای که هویتی در امتداد نقش آفرینی تخصصی دانشگاهیان میباشد شکل گرفت. برهان تلاش کرد موارد موفق تر این هویت را از قبیل اندیشکده حاکمیت شریف، ایتان، مرکز همکاری های ریاست جمهوری و مرکز پژوهش های مجلس را در این حوزه رصد و بررسی نماید. این هویت جدید هرچند نسبت به هویت «پژوهشگاه»ی به عرصه عملیات نزدیک تر شده و به صورت متمرکز مسائلی را «حل و تا مرحله اجرا پیگیری می کند» اما در تولید راه حل، صرفاً بر دو عنصر «رصد دقیق» و «خلاقیت و ایده پردازی» تاکید می کند. اما در هویت برهان، اعتقاد بر آن است که «دین صرفاً همان تصور اجمالی نیست که همه می دانیم»، بلکه حرف های دقیق و روشنی در زمینه ی تحقق و اقامه دارد. به نظر می رسد این تفاوت هویتی آثار بسیار کلانی دارد.

توضیح اینکه دین علاوه بر ترسیم کلیات ارزش های انسانی و انقلابی که همگی به دنبال آنیم، و حتی علاوه بر جهت نگاری های کلان امامین انقلاب، حرف های جزئی تری هم دارد که تنها با بررسی «اجتهادی روش مند» قابل تولید است و گروه های برهان در مسائلی تلاش برای یافتن آن شده اند. دین هم در بعد مفهومی و هم در ارائه طرح اقدام ذیل مسائل، هم در اولویت دهی و طراحی هندسه مسائل و هم حتی در خود موضوع شناسی حرف های جدی دارد که بدون استحصال آنها از دین قابل دستیابی نیست. معنای دینی بودن به اینجا ختم نشده و استناد به دین در مراحل گوناگون دیگر باید به عنوان رکن اصلی حفظ شود. مراحلی همچون استنباط تقریر درست از مسئله در مقام تحقق، تعیین راهکار راهبری اجتماع برای اینکه اقدام تحققی را انجام دهد، و سرانجام حفظ استناد به دین در مراحل گوناگون تغییر و تحولات ناگزیر حاصل از زیر و بم عرصه واقع که در مسیر پیگیری ها اتفاق می افتد.

لذا استناد به دین نه به عنوان کلیتی مبهم بدون تنظیم اجتهادی و صرفاً حاصل از انقلابیت کنشگران، بلکه به عنوان فرایندی روشمند و اجتهادی باید حفظ شود تا تمایز هویتی عملیات حوزوی محفوظ بماند. به عبارتی دیگر دینی بودن عملیات در خود آن تعریف می شود و نه «صرفاً» در دیندار بودن عاملان و انقلابیت الهامات ذهنی آنان. لذا «پژوهش»های دینی در میانه مسیر اتصال آموزش به عملیات، بسیار مهم و کلیدی خواهد بود و همواره رکنی از عملیات است.

۲- درگیری مستقیم با فضای عینیت

سوی دیگر تضمین «عملیات» بودن درگیری مستقیم با فضای عینیت است و نه صِرفاً پژوهش هایی که در کتابخانه ها مانده و به عمل در نمی آید. برهان در این مسیر لغزنده خصوصا در فضای طلبگی دغدغه بسیار دارد و لذا پیگیری تحقق راه حل ها را در میان مسئولیت های گروه ها می بیند. طبعاً باید توجه کرد که تولید «نیروی انسانی توانا و مجرب در عرصه عملیات دینی» نیز از خروجی ها محسوب می گردد.

این نکته قابل توجه هست که در سال های اخیر مساله ی نقش آفرینی و در میدان عمل بودن روحانیت بعضا به «پژوهش بر مسائل سفارشی واقعی» تقلیل یافته و جریان سنتی حوزه بدون توجه به لوازم راهبری و امامت جامعه این مساله ی عمیق را در حد تغییر موضوعات پژوهشی حوزویون بازخوانی و مانع حل واقعی و اساسی این مساله شده است.

در راستای تضمین عملیات، برهان خروجی های مکتوب از استناد را به مثابه خروجی های فرعی پروژه محسوب می کند که در طول مسیر استنباط حل مسئله و مقدمات آن تا تحقق حل، پیوسته به کار انتشار و ترویج و اقناع و …. می آید. اما به عنوان خروجی اصلی هر پروژه صرفاً نیروی انسانی و نتیجه تحققی را به حساب می آورد. این راهکار، تاکتیکی ساختاری در جهت تضمین واقعی بودن عملیات هاست.

۳-تعریف متفاوت از جایگاه نهاد عملیاتی حوزوی

تفاوت هویتی جدی دیگر را می توان در «تعریف جایگاه نهاد عملیاتی حوزوی» دانست:

« مجموعه‌ی روحانیّت -که شماها جوانهای روحانی جزو بخش پُرشور و تأثیرگذارِ در حرکت روحانیّت هستید- کارش ادامه‌ی کار انبیا است؛ با این دید باید کار روحانیّت را نگاه کرد… این طبعاً همان مشکلات انبیا را دارد، همان اجر نبوّتها را هم دارد، همان توفیقات انبیا را هم دارد؛.. پس کار شما کار پیغمبران است؛ هم حرفتان سبز خواهد شد و بلاشک پیش خواهد رفت، هم توفیقات الهی شامل حالتان خواهد بود یعنی خدای متعال کمکتان میکند: اِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنوا فِی الحَیوهِ الدُّنیا؛(۱۶) خداوند نصرت میکند شما را -این هم یک بخش دیگر- و همچنین مثل انبیا بلاشک دشمنان و مخالفین و معارضینی هم خواهید داشت، پس همان وضعیّت است؛ خود را برای آن آماده کنید. همه‌ی شما هم جوان هستید، بعد از این ان‌شاءالله شاید شصت سال، هفتاد سال شما وقت دارید که زندگی کنید و کار کنید و تلاش کنید. خودتان را آماده کنید برای پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال تلاش کردن و کار کردن و زحمت کشیدن، و بدانید که در پایان این راه، دنیا دگرگون خواهد شد بر اثر تلاش شما و بدون تردید به سمت مطلوب پیش خواهد رفت؛ حتماً این‌جور خواهد شد.» (بیانات در دیدار با طلاب تهران ۹۶٫۶٫۶)

شاید اصلی ترین مسئله عملیات حوزوی، تعیین جایگاه مطلوب حوزه «به عنوان امتداد دهنده مسیر انبیاء ع» در الگوهای مختلف تحققی است. مرکز راهبری برهان علاوه بر خصیصه اجتهادی بودن جریان کارشناسی خود که عامل تمایز از اندیشکده های موجود دانشگاهی و شبه حوزوی است، جایگاه خود را نیز فعلاً به عنوان «مرکز راهبری» و نه اندیشکده تعیین نموده و به دنبال تدقیق و تحقق این عنوان است.

بدیهی است دین الهی جایگاه راهبری را با کسی قسمت نمی کند و هر نسخه کارشناسی غیر دینی را مطابق با خود می خواهد. لذا می توان گفت «عملیات دینی» در هدف اصلی خود به دنبال اصلاح «ربوبیت اعلای» فضای جامعه در جهت اقامه فرمان های الهی است. اما ترجمه این جایگاه در اقتضائات و عملیات های مختلف چه خواهد شد؟ در فضاهای حاکمیتی، مردمی، نخبگانی، حوزه های تخصصی مختلف، و شرایط مختلف عملیات و نیروی انسانی.

مرکز راهبری برهان فعلاً «پیگیری اقامه ایده های دینی» در میان تمام نهادها و افراد تصمیم گیر را در پیش گرفته است که قابل تطبیق بر مدل های مختلف از اخذ مسئولیت اجرایی تا پیگیری از مسئولین و تصمیم سازی و فشار مردمی و رسانه ای و… می باشد. اما نکته مهم آن که در مسیر عملیات های مختلف و «پروژه»های گوناگون به دنبال تولید و تحقق یک مدل عمیق دینی برای اصلاح ساختارها و دست گذاشتن بر نقاط اهرمی در بلند مدت هستیم که «جز از مسیر عملیات های واقعی به آن نزدیک نمی شویم». شاید بتوان در بلند مدت مفهومی عمیق از راهبری را اینچنین امتداد داده و تدقیق کرد.

اما آنچه در این مسیر تولید می گردد محدود به «مدل» نیست بلکه تراکمی از یک «زیرساخت راهبری» برای مدل تولید شده است. به عبارت دیگر، تنها هدف از پیگیری هر مسئله، حل خود آن مسئله نیست. بلکه رفتن به سمت حل جریانیِ عمیق ترین مسائل است که در یک حرکت تدریجی جمعی در حوزه های گوناگون گروه ها به سمت آن کشیده می شویم.

نکته دیگر در تفاوت عملیات حوزوی با دیگر عملیات ها، تفاوت تعامل «مردمی» و «نخبگانی» آن و نسبت چنین حرکتی با مفاهیمی چون «رسانه» و… است. عملیات ها در برهان محدود به هویت حاکمیتی نبوده و پروژه های تبلیغی، مردمی، نخبگانی و… نیز در هویت این مرکز می گنجند به شرط آن که «مسئله ای واقعی، به صورت دینی» حل شود. مثلا پروژه تبلیغی را گاه می توان به مثابه «پروژه ای اجرایی در یک محیط» تعریف کرد، و گاه به عنوان یک «پروژه تخصصی» که مسئله ای در عرصه تبلیغ را تحلیل و پیگیری کرده و با نسخه ای دینی حل می کند؛ که مورد اخیر در هویت برهان قرار میگیرد.

همچنین مسئله جایگاه نهاد روحانیت به تعریف جایگاه عملیاتی «علما» در طراحی دین برای نظامی اسلامی باز می گردد که خود نیاز به طراحی و اقامه به عنوان یک کلان‌پروژه (قیام لله) دارد.

۴- گروه محوری

نکته دیگر را می توان در اهمیت مسئله «گروه محوری» دانست. فرایند گام به گام علم و عمل در مسیر «عملیات دینی»، نیاز به انسانی جمعی دارد که به مثابه فردی واحد بتواند گام های علمی خود را به تحقق نزدیک کرده و برای گام های تحققی اش تلاش عمیق پژوهشی و علمی داشته باشد. این انسانِ جمعی از افرادی با علایق و استعدادهای مختلف پژوهشی و عملیاتی تشکیل می شود که «هویتی واحد عمیقاً در آنها نهادینه شده است». به گونه ای که تا مراحل پیشرفته ای از علم و عمل، کار یکدیگر را کاملاً تکمیل کرده و هویت واحد برهان را امتداد می دهند. یک گروه، تجلی «همکاری افراد مختلف» بر محور اشتراک یک عملیات یا «پروژه» نیست. بلکه هویتی واحد و به مثابه انسانی واحد است که در آن «عضوهای مختلف» آن انسان وظائف تخصصی تری بر عهده دارند. لذا طبعاً عنصر پژوهشی نتایج را در ۳۰% وقت مشترک با عنصر عملیاتی به اشتراک می گذارد و برعکس؛ و این پس از طی مقدمات گوناگون مشترک در مسیر رشد تحصیلی و علمی است.

طبعاً در حالت مطلوب، این گروه از هویت حوزوی صِرف نیز می تواند فراتر رفته و اعضای متخصص دانشگاهی و… داشته باشد. که این مدل مطلوب وحدت میان حوزه و دانشگاه است، به گونه ای که ترکیب هویتی یابند و نه صرفاً تلاقی هویتی بر سر «پروژه» های انقلاب.

با این اوصاف تولید «نیروی انسانی هم هویت در یک گروه» برای برهان بسیار اهمیت خواهد داشت و از ارکان تحقق مدل مطلوب حوزوی است. ایجاد «پیوستار نیروی انسانی» از دانشگاه تا حوزه و از تئوری پردازی حوزوی تا عملیات حوزوی به صورتی که نیروها از هم پراکنده و متمایز باشند، حداقل در فضای کنونی نیاز به چنین تکمله «گروه محوری» دارد تا نیروهای یک پیوستار از هم جدا نیافتند و در مسئله حقیقتاً واحدی سیر کنند. این پیوستار در فضای تشکیکی ای از گروه ها به مثابه کوچکترین واحد عملیات، تا دسته گروه ها و نهادهای مختلف، و سپس هویت های حاکم بر محیط های مختلف از چنین حرکتی قابل تعریف است، به گونه ای که گروه ها و نهادها به صورت همزمان در علم و عمل، و در هویت دانشگاهی و حوزوی دستی بر آتش داشته و نیروی انسانی هر محیط را نیز دارا باشند. اینگونه پیوستاری واقعی می تواند عملیاتی شده و در جهت گیری های کلان، قابلیت راهبری به دست راهبران میانی و راهبر اصلی پیدا می کند.

۵-مدل حمایت از گروه ها

مسئله بعدی، مدل مطلوب حمایت از نیروها خصوصاً با اقتضائات فضای حوزوی به عنوان مسئله ای داخلی است؛ و همچنین مدل مطلوب جذب مالی و حمایتی از بیرون به عنوان مسئله ای خارجی. دو مسئله بسیار پیچیده که هم انگیزه نیروها را مقدس نگه دارد و هم به جایگاه عملگری به عنوان «وارث انبیاء» ضربه نزند. جایگاهی که از افتخارات و همچنین ابزارهای جدی اعتمادزایی اش عدم درخواست اجرت است. برهان اذعان دارد که هنوز به مدل مطلوب دست نیافته، و فعلاً به صورت اقتضائی مدلی بر اساس «حمایت مالی متناسب با نیاز نیرو» در عین حفظ فضای جهادی و عدم ایجاد فضای «اجرت» تعریف نموده است. همچنین در جذب منابع مالی و حمایتی، مدل هایی از خیریه تا کار اقتصادی و سود سرمایه گذاری، و تا منابع و بودجه های پژوهشی دولتی و نه وابستگی کامل به نهاد خاص دولتی را متناسب با مؤلفه های فوق در سبد خود قرار داده است.

استناد به دین

اولین دغدغه در این مسیر، واقعی کردن دو مؤلفه «عمیقاً دینی»-اجتهادی- بودن و «عملیات» بودن یک «عملیات دینی» است.

درگیری مستقیم با فضای عینیت

سوی دیگر تضمین «عملیات» بودن درگیری مستقیم با فضای عینیت است و نه صِرفاً پژوهش هایی که در کتابخانه ها مانده و به عمل در نمی آید. برهان در این مسیر لغزنده خصوصا در فضای طلبگی دغدغه بسیار دارد

تعریف متفاوت از جایگاه نهاد عملیاتی حوزوی

شاید اصلی ترین مسئله عملیات حوزوی، تعیین جایگاه مطلوب حوزه «به عنوان امتداد دهنده مسیر انبیاء ع» در الگوهای مختلف تحققی است. ما «مرکز راهبری» هستیم و نه اندیشکده و پژوهشکده

گروه محوری

فرایند گام به گام علم و عمل در مسیر «عملیات دینی»، نیاز به انسانی جمعی دارد که به مثابه فردی واحد بتواند گام های علمی خود را به تحقق نزدیک کرده و برای گام های تحققی اش تلاش عمیق پژوهشی و علمی داشته باشد.

تحقق و اقامه دین

بزرگترین هدف و آرمان ما تحقق و اقامه دین در عرصه‌های مختلف جامعه اسلامی و حتی جوامع غیراسلامی است

گروه های برهان، و مدل های اجتهادی و عملیاتی شان:

برهان مدل های مختلف علمی و عملی را در چارچوب «استناد اجتهادی به دین» و «عملیات بودن» در هویت خود می پذیرد. از مدل های اجتهادی فلسفه محور، قرآن محور، و عُقلا محور تا فقه های مقارن روشی میان اسلام و غرب و…  به شرط داشتن حداقل های روشی در انتساب به دین و همچنین درآمدن از میدان رقابت با دیگر گروه ها بر سر دو ارزش «پاسخ منتسب به دین» و «تحقق پاسخ ها». با توجه به اینکه در حال حاضر دغدغه ی اصلی برهان شکل دادن هویت و عقلانیت جدید در عرصه ی نقش آفرینی حوزوی میباشد، هدف یکساله ی خود را اضافه کردن گروه های عملیات با دو قید مذکور به ۱۰ گروه قرار داده است. اضافه شدن این گروه ها فضای استباق به خیرات و نقد و ابرام را تقویت کرده و کمک میکند تا سریعتر به مدل اجتهادی علم و عمل برای نقش آفرینی حوزوی در نظام اسلامی دست پیدا کنیم. هم اکنون این مرکز دارای ۵ گروه مختلف است که هم بنا بر تفاوت های روشی و هم به اقتضاء نوع مسئله، تفاوت هایی با یکدیگر دارند. معرفی بسیار اجمالی این گروه ها چنین است:

  • گروه سیاست خارجی:

این گروه با الگوریتمی اجتهادی که اجمالاً می توان آن را «قرآن محور» نامید، مسائل حوزه تخصصی خود را در نصوص به صورتی نسبتاً پرتراکم یافته و لذا در طراحی مدل اجتهادی و همچنین پیگیری تحققی آن دستی بازتر دارد.

اما در کنار آن، فضای خالی کارشناسی عمیق در حوزه سیاست خارجی و امتداد دهی به اصول مکتبی و راهبردهای بلندمدت در این حوزه، درک اقتضائات عملیاتی را مشکل تر و در ابتدای مسیر همراه با ابهام کرده است. لذا گروه در ابتدای مسیر مسئله ای با دو اقتضای ۱-توان تولید محتوا در آن و ۲-ابهام کم در مسیر تحقق برگزیده است تا پس از آشنایی بیشتر با این فضا به تدریج وارد پروژه های بعدی در مسیر بلند مدت اقامه اسلام در این حوزه گردد. بدین گونه واضح شد راهکار اصلی آشنایی و رصد؛ و حتی قسمت زیادی از آموزش را در مسیر پیگیری پروژه عملیاتی و نه به عنوان یک پروژه مستقل می بیند.

  • گروه فقه راهبردی با تاکید بر حل بحران جمعیت و فرزند­آوری:

این گروه به اقتضای مسئله خود که ظاهراً دستور مستقیمی در نص قرآنی ندارد در حال مدلسازی حالت مطلوب به همراه ارزیابی وضع موجود، و سپس کشف فقه تحقق به روش های «تحلیل متن» هستند.

همچنین در حال پیگیری عملیاتی با رویکرد تصمیم سازی حاکمیتی، و همچنین گفتمان سازی تخصصی می باشند.

یک مساله ی دیگر این گروه اصطیاد مدل حل مساله و تطبیق آن در موضوعات دیگر برای نهایی شدن مدل حل مسائل فقه تحقق می­باشد.

  • گروه اقتصاد:

این گروه نیز با روشی قرآن محور مسئله «نحوه جامعه سازی قرآنی» را پیش روی خود گذاشته و راهبرد پررنگ کردن نقش خانواده و نسبت های تکوینی انسان ها در ساخت قرآنی جامعه را محل تمرکز قرار داده است.

این گروه در حال رصد فرصت های عملیاتی در راستای ایده خود است، و فعلاً ترکیبی از رویکرد «تصمیم سازی حاکمیتی» و «راهبری تاسیس نهادهای تعاونی مردمی» در دستور کار است.

  • گروه واقعی کردن حل مساله ی طلاق:

این گروه به اقتضای مسئله خود روش اجتهادی قرآن محورش را با تمرکز بر «اقامه فرائض قرآنی در موضوع طلاق» پیش برده و در حال رفع موانع و ایجاد اقتضائات در این مسیر میباشد.

در عرصه عملیاتی نیز ابتدا مدتی رویکرد تصمیم سازی حاکمیتی به مناسبت قانون جامع خانواده در مجلس پی گرفته شد و سپس در حال پیگیری بررسی های عملی «آماری» طرح در میدان های مختلف و کشف اقتضائات اجرایی آن و پیوند خوردن به نهادهای حاکمیتی ذیل قوه ی قضائیه میباشد.

  • گروه تعلیم و تربیت :

این گروه به اقتضای وسیع بودن عرصه ی تعلیم و تربیت هنوز به صورت قطعی پروژه ی خودش را شکل نداده است منتهی در چند ماه اخیر از یکطرف حرکت علمی پژوهشی در راستای «تدبر تربیتی» کلید خورد و از طرف دیگر با دغدغه شکل دادن «جریان نیروی انسانی» متمرکز بر عرصه ی تربیت، پروژه هایی در زمینه ی تدوین کتب درسی، تربیت نیروی انسانی در بستر دانشگاه فرهنگیان، عملیاتی کردن سند تحول آپ و … پیگیری شده است.

نکته مهم، تاکید بر  تبادل تجارب میان گروه ها و مستند سازی مسیر آنان برای ایجاد تراکمی از تجارب و تقویت عقلانیت این مسیر و تولید الگویی جدید برای برونرفت حوزه در مسیر رسیدن به مطلوب خود است. امثال این نگاشته ها و جلسات مکرر تبادل تجربه و مباحثه مبانی، به همراه خروجی های گفتمانی و ترویجی هر گروه به صورت مستقل یا در نشریات و منتشرات مختلف، این فرصت را فراهم آورده و امید تولد جریان جدیدی از کارشناسی تا تحقق در این مسیر می رود. نگاشته ی حاضر هم اولین تلاش در جهت مستند سازی روند ها و خودآگاه کردن مدل ۵ گروه حاضر در برهان میباشد که ان شاء الله بنا داریم به صورت چند ماه یکبار انجام دهیم تا امکان مباحثه و گفت و گو پیرامون مدل ها و تجارب عملیاتی گروه های حاضر را فراهم کند.

به فضل الهی جریان جدید نه تنها در بعد کارشناسی و حل مسائل، که در بعد جریان سازی و نیروی انسانی و زیرساخت پیگیری اقامه و تحقق؛ با فائق آمدن بر مشکلات حاصل از ساختار کنونی و سپس به تدریج رفتن تا مراحل اصلاح بنیادین ساختاری و در یک کلمه «اقامه اسلام» به صورتی هرچه عمیقتر، می تواند محصول شجره طیبه مشکات(به عنوان یک جریان و نه لزوماً ساختار) باشد که مرکز راهبری برهان نیز در این مسیر یکی از بازوان آن است. طبیعتاً در این مسیر از هر امدادی استقبال می کنیم و دست یاری نیز به سمت هم هویت هایمان که عملاً در جریان هویتی مشکاتند دراز کرده ایم.

و من الله التوفیق و علیه التکلان